حکیمه وسط مهمانی ولیمه حاج بهمن با دیدن لیلا، جاری اش به دنیای دیگری پرت می شود. این دنیای جدید با آنی که سالها برای خود ساخته فرق دارد. از همان روز فکری می افتد توی سرش که باید یک کاری کند تا همه متوجه ارزش او شوند. احد این وسط بین آرزوهای حکیمه و خانه و بچه ها گیر کرده است اما مرغ حکیمه یک پا دارد و به دنبال طاووس راهی هندوستان می.شود چه بلاهایی سر خود و خانواده اش می آید را باید نشست و خواند.