من مردی رویگرزاده ام و از پدر رویگری آموخته ام و خوردن من نان جوین و ماهی و تره و پیاز بوده است من این گنج و خواسته و جا،از سر عیاری به دست آورده ام نه از میراث پدر یافته ام و نه از تو دارم من به دولت و زور و بازو سرنوشت خویش ساخته کار خود به این درجه رسانیده ام و داعیه چنان دارم که تا خلیفه مقهور و سرنگون نگردانم از پای ننشینم اگر مردم که خلیفه از آسیب من آسوده شده است ... و اگر از بستر بیماری ،برخاستم حکم میان من و تو، این شمشیر است... اگر پیروز شدم فبها ... و اگر شکست خوردم بر سر کار خاندان خویش بازگردم ... حرفه رویگری و نان و پیاز برقرار است.