پشت ظاهر هر آدمی، یک عالمه اتفاق و تجربه هست.
پشت هر عمل و رفتاری، توضیح و دلیلی هست...
بعضی وقتها چیزهایی که پنهان شدهاند،
مثل یک راز هستند.
فین هم مثل همهی آدمهای دیگر است، او دلیلی دارد که دلش نمیخواهد از زیر پتو بیرون بیاید، پدربزرگ از او میخواهد تا کمی با هم قدم بزنند و فین به این شرط که زیر پتو بماند قبول میکند. پیرمرد با نوهاش بیرون میرود و با او از چیزهای پنهانی که در دنیا وجود دارد میگوید؛ همهی چیزهایی که ما میبینیم، تنها ظاهر را نشان میدهند، اما همیشه چیزهایی آن زیرها هست که از چشم ما دور ماندهاند، چیزهایی که باعث وقوع اتفاقاتی میشوند که ما میبینیمشان.