دبی مکومبر شیفتۀ تعطیلات کریسمس است و خود را وام دار ماجراهای کریسمسِ چارلز دیکنز می داند. برای همین بسیاری از رمان های او در برهۀ زمانی تعطیلاتِ سال نوی مسیحی رقم می خورند. رمانِ جک فراست نیز چنین فضایی دارد.
همه چیز در خوشی است اما یک حادثه باعث قطع شدنِ برق و باقی ماندن دو نفر در اقامت گاه تعطیلات می شود و آن ها در تاریکی و با وجود اختلافی که دارند پرده از رازهای زندگی خود برای هم برمی دارند. انگار تاریکی آن ها را شجاع تر کرده تا قصه بگویند و هراسی از قضاوت شدن هم نداشته باشند. دبی مکومبر با این فضاسازی، عاشقانه ای پرماجرا می نویسد که مخاطب را تا انتها و با قدرت با خود همراه می کند. او کریسمس را واسطه قرار می دهد تا آدم ها بتوانند اعتراف کنند و در این اعتراف ها انگار خود را از نو بیابند. انگار این خاصیت تعطیلات و قرار گرفتن در موقعیت هایی غیرروزمره است که آدم ها را برمی انگیزند تا روایت کنند.