مراد از «معنای زندگی» چیست؟ آیا اساسا کشفشدنی است یا آفریدنی؟ اگر کشفشدنی است، به روشی میتوان آن را کشف کرد؟ اگر آفریدنی است، آیا برای ابداع معنای زندگی قید و بندی وجود دارد، یا هر معنایی را میتوان برای زندگی جعل کرد؟ نسبت معنای زندگی با اخلاق چیست؟ اصلا ضرورت (منطقی یا اخلاقی یا روانشناختی) زندگی معنادار در چیست؟ چرا نتوان زندگی بیمعنا داشت؟ یووال لوری در این کتاب آرای تولستوی، ویتگنشتاین،سارتر و کامو در باره معنای زندگی را میکاود و توضیح میدهد که آنها به پرسشهای گوناگون مرتبط با معنای زندگی چه پاسخی میدهند . نویسنده در طی ادیسه فلسفی خود هم به جادههای هموارشده میپردازد و هم از بنبستها سخن میگوید تا برای کسانی که در مورد معنای زندگی دستخوش حیرتاند اکتشافات فیلسوفان و ادبیاتی را روایت کند که در جستجوی معنای زندگی راه سفر در پیش گرفتهاند.