رهبرشدن، حتی برای بااستعدادترین افراد، فرایندی طاقتفرسا و البته پرسود است که یادگیری و رشد شخصی مستمر جزئی از آن است. آزمون اولیه در طول این مسیر بهاندازهای بدیهی است که اغلب آن را فراموش میکنیم: رئیس شدن برای اولین بار. این موضوع تأسفانگیز است؛ چراکه آزمونهای موجود در این مسیر، هم برای شخص و هم برای سازمان، پیامدهای جدی دارد. اولین مناصب مدیریتی مدیران اجرایی تأثیراتی همیشگی بر آنها میگذارد. پس از چند دهه، ماههای اول مدیریت خود را بهصورت تجربههای تحولساز به یاد میآورند که فلسفه و سبک رهبری آنها را بهگونهای رقم زده که همچنان بر شغلشان تأثیر میگذارد. اگر کسی بهدلیل عملکرد و صلاحیتهای فردی قوی ارتقا یابد، اما با مسئولیتهای مدیریتی وفق پیدا نکند، سازمانها هزینههای انسانی و مالی هنگفتی متحمل میشوند. با توجه به دشواری این گذار، این شکستها عجیب نیست. از مدیران تازهکار دربارۀ روزهای اول رئیس شدنشان بپرسید یا از مدیر اجرایی ارشدی بخواهید احساسش را هنگام مدیر شدن به یاد آورد. اگر صادقانه پاسخ دهند، داستان بینظمی و سردرگمی طاقتفرسایی را خواهید شنید. مسئولیت جدید آنها به هیچ وجه مطابق انتظاراتشان نبوده؛ بلکه بهحدی بزرگ بوده که هیچکس بهتنهایی از پس آن برنمیآید. همچنین، فارغ از گسترۀ آن، مطمئناً ارتباطی با رهبری نداشته است...