«زین دایره مینا» را برای نام این کتاب از حافظ به وام گرفته ام، «زین دایره مینا خونین جگرم می ده...»؛ مصداقها را با هم مقایسه نکنید. من به مفهوم «دایره مینا» به عنوان آسمان مینارنگ و در نهایت روزگار رنگارنگ نظر داشته ام؛ جهان در نوع خود واقعا مینایی و رنگارنگ است. زیر این آسمان چیزها و دیدنیهای زیادی است. این نوشته ها هم به شهرها و دیدنیهای بسیار پرداخته است، ملاحظه می کنید: از پکن و کلکته و بانکوک و دوشنبه شرق گرفته تا ونیز و لندن و کراکف و تورانتوی غرب؛ از طبس و بوشهر و یاسوج خودمان در رخوت سالیان، و اهواز و سوسنگرد در کام جنگ، هرچه نباشد از دیده ها و شنیده های زیادی در زیر این گنبد مینایی سخن رفته است که بالاخره یکی دو تای آن ممکن است سرسوزن ذوقی را به خود واگرداند. من آدم پرتوقعی نیستم، یکی دو نکته کافی است که نظرم را به کتابی جلب کند؛ سرگرمی و تفنن و تنقل و تخیل به کنار.