ژیکو از مهد برمیگردد و متوجه میشود که مادربزرگش نیست. مادر میگوید که او به سفری دور و دراز رفته است. پدر میگوید جایی که مادربزرگ رفته است تلفن ندارد؛ اما میتوانند برایش نامه بنویسند و در گلدان ایوان بگذراند. ژیکو با کمک پدر و مادر نامهنگاری را آغاز میکند. این کار باعث میشود که ژیکو به درک تازه از زندگی برسد.