در مثنوی مولانا، جنگل بزرگی هست که هر یک از حیواناتش داستانی جذاب و خواندنی دارند. نویسنده در این روایت نوین، درباره ی گرگی در این جنگل می نویسد که از خودش راضی نیست. او خیلی دلش می خواهد شبیه طاووس شود؛ برای همین دست به هر کاری میزند اما اتفاق عجیبی می افتد…
آیا تا به حال تو هم دلت خواسته شبیه کسی باشی
که فکر می کنی خیلی بهتر از تو است؟
پس داستان آقا گرگه را بخوان