خرسی بیخودی از همه چیز میترسید، اما دوستش خرگوشی اصلا ترسو نبود و همهاش داستانهای ترسناک میخواند. یک روز خرگوشی فکر بکری کرد و از خرسی خواست که باهم بروند ماجراجویی. خرسی حسابی ترسیده بود ولی به روی خودش نمی آورد تا اینکه...