«بند ناف» از چهارده داستان تشکیل شده است که عمدتاً روایتهایی ساده هستند از روابط فردی و چالشهای خانوادگی انسانهایی که تلاش دارند در فراز و نشیب زندگی روزمره به دنبال گشایشی باشند، البته در پس همین روابط مسائل اجتماعی نهفته است. نویسنده سعی کرده است بدون تصنع نگاهی که این اشخاص به زندگی دارند را به قلم آورد و آنها را از انسان مفعول و تسلیم صرف رها کند. هر انسانی، چه کودک و چه بالغ، چه زن و چه مرد، با رنج درونی خود هویت مییابد و شیوۀ مواجهه با آن است که شخصیتش را شکل میدهد. این مجموعه سرگذشت این رنجهاست. همچنین «جنین» یکی از برجستهترین مضامینی است که ذهن نویسنده را مشغول داشته و به عناوین مختلف به آن پرداخته است. گویی در پس همۀ دغدغههای انسانی رنج خلقت جا خوش کرده است.