چهارده، پانزده سال بیشتر نداشت که دیدم با سرعت به سمت معبر میدود. اما به خیالم ورق برگشت. نزدیکیهای معبر که رسید، پشت به معبر کرد و به سمت ما دوید. با خودم گفتم حتما ترسیده و پشیمان شده. اما نه، انگار پوتینهایش اذیتش میکرد....