کتاب حاضر روایت مستندی است از اُفت اقتدار و قدرت اقشار میانی در جامعة شهرنشین ایران. دگردیسیای که هر چند از اواخر دهة ۱۳۶۰ آغاز گشت اما از اوایل دهة ۱۳۹۰ شتاب گرفت تا به پدیدهای ساختاری در جامعة شهرنشین کشور به ویژه در پایتخت تبدیل شد. وجه تمایز تحقیقی که در این کتاب تقویم شدهاست با سایر تحقیقاتی که به همین موضوع، یعنی از کف رفتنِ قدرت اقشار میانی و تحت سلطه قرارگرفتنِ آنان پرداختهاند در آن است که نویسنده سعی و تلاشی جدی بهکار بردهاست تا از طریق گفتوگو با افرادی که این واقعه را تجربه کردهاند، روایتی یکهّ از تأثیر آن بر ابعاد گوناگون هستیشان بهدست دهد.