عشق و عاشقی در برنامهی زندگی نورا گریِ شانزدهساله نبود. هرچقدر هم که دوستش، وی اسکای، به او فشار میآورد، نورا مجذوب هیچکدام از پسرهای دبیرستان کلدواتر نمیشد. تااینکه سروکلهی پسری مرموز، به اسم پچ، در کلاس زیستشناسی پیدا شد.
با آن لبخند ساده و چشمهای مرموزش که انگار میتوانستند تا عمق وجود نورا را ببینند، او را دودل کرد و برخلاف خواستهاش بهسمت خود کشید.
اما بعد از چندین اتفاق وحشتناک، نورا دیگر نمیداند باید به چه کسی اعتماد کند.
انگار به هر سمتی که میرود، پچ آنجا حضور دارد و حتی بیشتر از دوستهای نزدیک نورا از رازهای او باخبر است. نورا نمیداند که باید پچ را با آغوش باز بپذیرد، یا فرسنگها از او فاصله بگیرد و از دستش پنهان شود.
وقتی هم تلاش میکند تا به پاسخ برسد، به حقیقتی دست مییابد که به مراتب نگرانکنندهتر از احساسی است که پچ در وجودش کاشته.
حالا نورا در میانهی نبردی باستانی بین نامیراها و موجودات هبوطکرده گیر افتاده است و اگر زمانی برسد که مجبور شود یک طرف را انتخاب کند.
انتخاب اشتباه ممکن است برایش مرگبار باشد.