بوئن علاقهی زیادی به نوشتن دربارهی زندگیهای پررمزوراز داشت، از آنها که اگر پرده از مقابلشان کنار برود رسواییبه بار میآید. او دوست داشت دربارهی خیانتها و رسواییهای نهفته در پس زندگیهای بهظاهر عادی افراد محترم بنویسد.
گرمای روز در خلال جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد و فضای پرتنش و خاکستری لندن را در دوران جنگ و حملههای هوایی شبانه توصیف میکند. مردم جنگزده بهخاطر بمبارانهای شبانه از شب و تاریکی گریزانند و روز و گرمای مطبوع آن را میپرستند.
گرمای روز پرسشهایی اساسی در ذهن خواننده طرح میکند و نویسنده با موضعی بیطرفانه میکوشد ما را درگیر مجموعهای از قضاوتها دربارهی شخصیتهای داستان کند. آنچه این رمان را خواندنیتر میکند توصیف دقیق بوئن از حالات روحی شخصیتها و استفاده از نمادهایی است که مخاطب را به رمزگشایی ترغیب میکند، نمادهایی مثل ساعت، قابعکس، پنجره، آینهو روزنامه و هرآنچه به رازآلودتر شدن فضاها و شخصیتها کمک میکند.