گرتا جیمز، درست پس از مرگ مادرش، اولین و وفادارترین طرفدار او، و چند هفته قبل از انتشار آلبوم دوم سرنوشت سازش، روی صحنه فرومیریزد. ویدئوی آن به سرعت در فضای مجازی پخش میشود و او دیگر اجرا نمیکند، حرفهاش ناگهان به خطر میافتد؛ همان خطری که پدرش، کنراد همیشه پیشبینی میکرد. ماهها بعد، گرتا که هنوز دلشکسته و کاملا آشفته است، با اکراه موافقت میکند که کنراد را در سفر دریایی آلاسکا که والدینش برای جشن چهلمین سالگرد ازدواج خود رزرو کرده بودند همراهی کند، این سفر میتواند آخرین فرصت آنها برای التیام زخمهای قدیمی در پی فقدانی مشترک باشد. اما این سفر برای هر دوی آنها و برای بن وایلدر، نویسنده جذابی که با یک تحول بزرگ در زندگی خود دست و پنجه نرم میکند، سفری آگاهی بخش نیز خواهد بود. در حالی که گرتا برای بازیابی اعتمادبهنفس خود تلاش میکند و بن با آیندهای نامعلوم روبرو میشود آنها خود را مجذوب و متکی به یکدیگر میبینند. گرتا، در دور از انتظارترین مکان ممکن، در دریا، دور از سالنهای اجرای شلوغی که معمولا در آنها اجرا میکند و در گستره خیرهکننده آلاسکا باید درباره ادامه مسیر خود و چگونگی بازیابی صدایش تصمیمگیری کند.