25 ژوئن 1978، ورزشگاه مونومنتال بوئنوس آیرس. ژنرال خورخه ویدِلا جام ژول ریمه را به دانیل پاسارلا میدهد. آرژانتین قهرمان جهان شده است. شبی سرنوشتساز در زندگی دو مرد که رؤیاهایی ناهمگون را دنبال میکردند.برای ویدلا این یک پیروزی برای رژیم بود. مشروعیتبخشی به رژیم نظامیِ بسیار بدنامی که چشم دنیا به آن بود؛ اما برای پاسارلا این یک پیروزی برای مردم بود. مردمی که حالا روی سکوها بودند اما آنها هم بهآسانی ممکن بود خود را در بازداشتگاههای نظامی که نزدیکی یکی از بدنامترینهایش به ورزشگاه بسیار تکاندهنده بود، بیابند.
این رقابتها در میانهٔ «جنگ کثیف» و زمانی که آدمربایی، شکنجه و قتل در ابعاد وسیع صورت میگرفت، برگزار میشود. فریادهای سرخوشانۀ ورزشگاه مونومنتال در سال 1978، تضاد وحشتناکی با صداهای دو سال قبل دارد. پیش از اینکه سالها سکوت سرد حاکم شود، این صدای ماشینهای نظامی است که در جادههای بوئنوس آیرس میپیچد؛ درست هنگامیکه رژیم نظامی ژنرال ویدلا قدرت را از چنگ ایزابل پِرون، سومین همسر و بیوۀ خوان پرون، درآورد.
خون روی تیرک دروازه” روایتی جذاب از جام جهانی 1978 آرژانتین است که بسیاری آن را سیاسیترین جام جهانی تاریخ میدانند؛ رقابتهایی که در میانۀ یکی از پرآشوبترین مقاطع تاریخ کشور آرژانتین برگزار و به مثالی تاریخی برای رویارویی حکومت و مردم برای تصاحب “تیم ملی” تبدیل شد. اگرچه قهرمانی آرژانتین در آن رقابتها به عنوان یک پیروزی تبلیغاتی بزرگ برای حکومت نظامی وقت تفسیر شده بود اما ریس ریچاردز در این کتاب با بیان روایتهایی از زندانیان، تبعیدیها و بازماندگان جنایات حکومت نظامی آرژانتین، بر آن است تا موضع آنها را نسبت به موفقیت آرژانتین در جام جهانی 1978، همچنین ارتباط میان تیمهای ورزشی ملی و حکومتها و همینطور بهرهبرداریهای سیاسی آنها را بررسی کند.