نینگ، یک دختر معمولی در روستایی در استان سو است. مادرش یک شنونگشی است. شنونگشی کسی است که استاد دم کردن چای جادویی است و به تمام رموز و اسرار انواع چای آگاهی دارد. برای شنونگشی شدن سالها مطالعه و آموزش نیاز است و نینگ بسیاری از این فنون را از مادرش یاد گرفته است. روزی نینگ به اشتباه چای مسموم برای مادرش دم میکند. مادر میمیرد و خواهر نینگ هم در آستانه مرگ قرار میگیرد. نینگ که بهشدت دچار عذاب وجدان شده، میخواهد در مسابقۀ انتخاب شنونگشی دربار شرکت کند تا از این طریق به انبار داروهای سلطنتی دست پیدا کند و خواهرش را نجات دهد. نینگ انتخابهای زیادی ندارد. مادر مرده و همان سم بهآرامی دارد خواهرش را میکشد، زمان برای او بهسرعت میگذرد. امیدهای او برای نجات جان خواهرش اکنون به رقابتی مهم در پایتخت پادشاهی گره خورده است. شاهزاده خانم دختر پادشاه برای همۀ کسانی که در زمینۀ دمکردن جادویی تحصیل میکنند، دعوتنامهای ارسال کرده است تا شانس خود را برای شنونگشی سلطنتی امتحان کنند. برنده ضمن کسب عنوان و اعتبار، میتواند از امپراتور یک لطف بخواهد؛ و چیزی که نینگ به آن نیاز دارد دسترسی به بهترین درمان پزشکی در مقر پادشاهی برای خواهر در حال مرگش است. او شبانه راهی پایتخت میشود اما نه رقابت به آن سادگی است که نینگ فکر میکرد و نه پایتخت آن شهر آرمانی است که نینگ همیشه آرزو داشت از نزدیک ببیند.
رقابت بیرحمانه است و پایتخت شهری است با دسیسهها، خیانتها و رقابت گروههای مختلف. حضور ناگهانی یک پسر جوان و خوشتیپ بخشی از فکر و احساس نینگ را درگیر خود میکند. آیا نینگ موفق میشود…
میان رنج زندگی کردن و خواندن در مورد آن تفاوت وجود دارد.