اگر بتوانیم کشف کنیم که نسیم ملایم سحرگاهی با جان سودازده ای که خود را در طبیعت رها می سازد چه می کند، راز سخن سعدی را نیز می توانیم کشف کنیم. قانون طبیعت و نسیم سحرگاهی بر شعر او جاری است و همچون نسیم لطیف و گذرنده و در عین حال ملموس و درک کردنی است. در غزل سعدی با کسی روبه رو نیستیم که سعی می کند اندیشه ها و عواطف خود را مرتب کند و باز نماید، بلکه با خود جریان سیال ذهن روبه روییم سعدی عمیق ترین عواطف طبیعی و عشق و دلدادگی میان دو انسان را به رساترین زبان و در زیباترین طرز شاعری بیان کرده است. نغمه هایی که زمزمه لحظه های وصال و شبان فراق هزاران عاشق سودازده در طی قرن های متمادی بوده اند.