آیا ارزش حیات انسان ذاتی است؟ یا برعکس زندگی فقط وقتی ارزش دارد که انسان به ،ضعف پیری زوال عقل معلولیت و درد دچار نشده باشد؟ چرا خودکشی خودکشی ،ترحمی ،قتل قتل عام و کشتارهای میلیونی در قرن بیستم با آن همه دستاوردهای ادعایی و رفاهی اش به حد نصابهای بی سابقه رسید؟ نظریه پردازان و فیلسوفان مدرن چه نقشی در تبلیغ کم ارزش بودن حیات انسان داشتهاند؟ آنها چگونه راه را برای ظهور وحشیگریهای بی سابقه فراهم کردند و با چه استدلالهایی حیات را فاقد ارزش ذاتی نمایاندند؟ ریچارد وایکرت با ذکر شواهد دست اول به این پرسشها پاسخ میدهد و بلایی را که از خلال نظریه پردازی متفکران دوران مدرن سر برآورد تشریح می.کند. او با استناد به آثار و نوشتههای این مکاتب از مارکسیسم گرفته تا اگزیستانسیالیسم جبرگرایی محیطی و زیست شناختی پوزیتیویسم رفتارگرایی و غیره - شواهد خوارشماری و فروکاهش ارزش زندگی در طرز فکر و جهان بینی پیشگامان این مکاتب را آشکار می کند