پیش از پانزده سال از بحران مالی بزرگ جهانی در ۲۰۸ گذشته است؛ اگرچه پیروان اقتصاد جریان رسمی با زیرکی و هوشمندی توانستند خود و دیگران را متقاعد کنند که مشکل اصلی نه الگوی معیوب اقتصادی مورد پذیرش آنها بلکه در زیاده خواهی اکثریتی بود که در عکس العمل به درآمدهای واقعی کاهش یابنده ی خویش بیشتر و بیشتر وام گرفته بودند و بعد که نتوانستند اصل و فرع وام ها را کارسازی کنند چیزی نمانده بود که کل نظام به گل بنشیند. عکس العمل اولیه به بحران بهترین بیان سوسیالیسم برای ثروتمندان بود که در اغلب کشورها به اجرا درآمد از کیسه ی مالیات دهندگان زیان های سیاست پردازان بخش پولی و مالی در بخش خصوصی تأمین مالی شد ولی مدت زمان زیادی نگذشت که ظاهراً برای کنترل بدهی دولت ها که به شدت افزایش یافته بود سیاست ریاضت اقتصادی را جهانی کردند. اینکه اجرای این سیاست های مخرب در کمتر کشوری دستاورد مثبتی به جا گذاشته است نه عجیب است و نه ابهامی دارد.