«پدر، به من بگو تاریخ چه فایده ای دارد؟» چنین بود که چندسال پیش، پسربچه ای که علاقۀ ویژه ای به او داشتم این سؤال را از پدرش پرسید. کاش بتوانم بگویم که این کتاب پاسخ من به اوست.
مارک بلوخ، مورخ برجستۀ فرانسوی و از بنیانگذاران مکتب تاریخ نگاری آنال، در این اثر کلاسیک به بررسی روش های مشاهده، تحلیل و نقد تاریخی می پردازد و سرشت پیوندهای علّی در فرایندهای تاریخی را از نو می کاود. به رغم این که با گذشت دهه ها از انتشار این کتاب، اسلوب تاریخ نگاری و مبانی روش شناختیِ پژوهش تاریخی راه کمال پیموده و استوارتر از همیشه شده است، پیشۀ مورخِ بلوخ همچنان مرجعی آموزنده و تأمل برانگیز به شمار می رود که ضمن موشکافی های نغزش در روایت های تاریخی، بر نظرگاهی جامع نگرتر و انسانی تر به قلمرو تاریخ پای می فشارد.
این کتاب وصیت نامۀ بلوخ در مقام یک مورخ است؛ اعلامیۀ متفکرانه و صادقانۀ یک هنروَر بزرگ دربارۀ پیشه اش. بلوخ در این اثر اعتقادش به وحدت کل تاریخ و ارتباط پویای حال و گذشته را که باعث می شود تاریخ فراتر از اسباب بازی متفننان باشد، عرضه کرده است. جای تأسف است که او نتوانست کتابش را به پایان بَرد و خود بپیراید. با این حال، حتی در این اثر ناتمام، بلوخ شیوه نامه ای برای همکارانش تدارک دیده و توصیف نابی از اصول اعتقادی مورخ و معنای اثر تاریخی نزد عموم مردم عرضه کرده است.
بلوخ این اثر را چنین پیشکش کرده است:«یادداشت های پیشه وری که همیشه دوست داشته در وظیفۀ روزمره اش تعمق کند، دفترچۀ کارآموزی که سال ها با خط کش و تراز سروکار داشته اما خودش را ریاضیدان نمی داند.»