همه ما در زندگی خواهان عشق هستیم، اما معمولا نمیدانیم چطور آن را پیدا کنیم و نگه داریم. یکی از دلایلش این است که با اینکه میدانیم چه میخواهیم، درست نمیدانیم عشق واقعا چه حسی دارد. نمیدانیم چه میشود که حس میکنیم دوستمان دارند یا چه میشود آنها که برایمان مهم هستند حس میکنند که دوستشان داریم. متوجه نمیشویم که چرا بارها و بارها چنان انتخابهای افتضاحی کردهایم یا چرا نمیتوانیم انتخابهای خوبی داشته باشیم. مطمئنا، خرابکاریهای خودمان را نمیبینیم که توانایی ما را برای دوست داشتن و دوست داشته شدن از بین میبرند. احساس دوست داشته شدن به توانایی ما برای برقراری ارتباط هیجانی بستگی دارد. ما میتوانیم مهارتهایی را برای پرورش این توانایی یاد بگیریم که اگر آنها را در عمل پیاده کنیم، فرصتهایی را در اختیارمان قرار میدهند که احساس کنیم دوستمان دارند. نخستین گام این است که متوجه بشویم هنگامی که حس میکنیم دوستمان دارند چه چیزی را تجربه میکنیم و چرا اینقدر دشوار است که این احساس را شناسایی و ارزش آن را درک کنیم.