در پاراگونه (به معنای مقایسه) داوینچی میکوشد نشان دهد که نقاشی در ردیف علوم قرار میگیرد و مشاهدهگر و بازنمای دقیق جهان است و فرایند خلق این هنر، کارکرد آن و ابزارِ خلق و درکش بر نظایرشان در شعر و مجسمهسازی و موسیقی و معماری برتری دارند. بااینهمه، حکایتِ پاراگونه تنها حکایت نقاشی و کار هنری نیست، بلکه موضوعاتی در آن طرح میشوند که بیشتر در حوزۀ کار فیلسوفان هنر جای میگیرند. از این گذشته، پاراگونه از نخستین نوشتههایی است که به شکلگیری دستۀ مستقلی به نام «هنرهای زیبا» کمک کردند. در روزگار قدیم، این هنرها را کنار هم نمینشاندند. موسیقی همنشین ریاضیات بود و شعر فرعِ دستور و خطابه. نیز نقاشان را بیشتر همکارِ داروگران و رنگرزان میدانستند و مجسمهسازان را همکار آهنگران و معماران را همکار بنایان. مقایسۀ نقاشی با شعر و مجسمهسازی و معماری و موسیقی، به جای دیگر صناعات و فنون، سخن از ربط و نسبتی به میان آورد که پیشتر در کار نبود.