این نمایشنامه حول محور سولنس، یک استاد سازنده موفق اما عمیقا ناامن است که با دستاوردهای حرفهای و شیاطین شخصی خود دست و پنجه نرم میکند. سولنس در اوج زندگی حرفهای خود قرار دارد و ساختمانهای بزرگ متعددی ساخته است، اما او بهطور فزایندهای میترسد که نسل جوانتر از او سبقت بگیرد و میراثی که از خود به جای خواهد گذاشت. زندگی شخصی او با روابطش با همسرش آلین و زن جوانی به نام هیلده وانگل پیچیده شده است که هم با تحسین وارد زندگی او میشود و هم با یک چالش ناراحتکننده برای احساس خود. هیلد، یک زن جوان پرجنب و جوش و مرموز، به زندگی سولنس میرسد و ادعا میکند که سالها قبل با او در ارتباط بوده است. او هم حس شیفتگی و هم میل به هل دادن سولنس برای مقابله با ترسهای پنهان و خواستههای برآورده نشدهاش را به همراه دارد. او را تشویق میکند که از محدودیتهای عاطفی خود رها شود و ریسکهای جسورانهای را هم در زندگی شخصی و هم در کارش بپذیرد. کشمکش درونی سولنس به نیروی محرکه نمایش تبدیل میشود، زیرا او با ترس از بیکفایتی، سنگینی اشتباهات گذشتهاش، و نیاز شدید به اثبات خود به عنوان یک سازنده چیرهدست در زندگی حرفهای و زندگیاش دست و پنجه نرم میکند. با گسترش نمایشنامه، تنش بین جاهطلبیهای سولنس و آشفتگی درونی او تشدید میشود و به یک نتیجه غمانگیز و اجتنابناپذیر منجر میشود. "استاد سولنس معمار" پیامدهای جاهطلبی کنترلنشده و هزینه روانشناختی دستیابی به کمال و همچنین خطرات ذاتی در تلاش برای کنترل دیگران به منظور تحقق خواستههای خود را بررسی میکند.