شیوه نظرورزی سیاسی در ایران زمین با الگوی روایی اندرزنامه ها بالیدن گرفته است. احکام ،اخلاقی گزین گویه ها حکایتهای تاریخی و قصه ها از یک سو ساختار روایی اندرزنامهها را می سازد و از سوی دیگر با ژستی استاد مابانه با ترکهای در دست جلوی پیشروی تاریخ گرایی و واقعیت گرایی می ایستد.
اندرزنامه ها شکلی از ناتاریخ باوری است با پاسخهای از پیش آمده برای سوالهایی که بعد از آن و برای آن ساخته می شود
در پس این چهره ی اخلاق گرا و همیشه ناصح، حکیم باشی همیشه طلب کار با ترکه ای در دست بالای سر تاریخ نشسته است که هرگز دل به ترک جایگاهش نمی دهد در این میان اما آداب الحرب نمونه ای نادر از اندرزنامه نویسی است، تلاشی عقیم برای گاربست تاریخ در نظرورزی با رویکرد واقعیت گرایی هر چند همانند دیگر اندرزنامه ها به اخلاق متعهد می ماند لیکن از پرداختن به نکات فنی تجویزی و تخصصی غافل نیست آداب الحرب می توانست به الگوی جدیدی در اندرزنامه نویسی تبدیل شود و راه را برای تحلیل انتقادی و تاریخی در شرق باز کند همانطور که شهریار ماکیاولی در غرب کرد اما، زمان نامناسب حمله ی بدفرجام مغول و در نهایت بستر جغرافیای مطرود از عالم اندیشه به او چنین اجازه ای نداد اگر مبارکشاه به جای شرق در غرب ایران می زیست اگر کمی زودتر به دنیا می آمد و اگر متفکران و دبیران در احوال دیگری سیر می کردند و به این کتاب توجه بیشتری نشان می دادند و اگر ...