کلمۀ «بوروکراسی» مانند «اسببخار» به نظر یادگار دوران قدیم میآید؛ و از بسیاری لحاظ هم همینطور است، اما شوربختانه بوروکراسی هنوز حضوری پررنگ در زندگیمان دارد. بوروکراسی درحال بزرگ شدن است و نه کوچک شدن. درحالیکه در دنیای تغییرات بیوقفه و چالشهای بیسابقه، ما به سازمانهایی نیاز داریم که انعطافپذیر و جسور باشند اما متأسفانه، سازمانهای زیادی تحت فشار بوروکراسی هستند که این موضوع آنها را تنبل و ترسو کرده است. سازمانهای بوروکراتیک پررخوت، تدریجی و یأسآورند. در بوروکراسی، قدرتی که برای شروع تغییر نیاز است به چند رهبر ارشد واگذار شده است. وقتی آنهایی که در رأس قرار دارند در دام انکار، تکبر و نوستالژی میافتند، همانطور که اغلب هم چنین است، آن سازمان رو به ضعیف شدن میگذارد. به همین دلیل است که تغییرات عمیق در بوروکراسی معمولاً دیرهنگام و تشنجزاست. بوروکراسی خلاقیت و ابتکار را خفه میکند. به عنوان رهبران، کارمندان، سرمایهگذاران و شهروندان، ما شایسته شرایط بهتری هستیم. ما به سازمان هایی نیاز داریم که جسور، کارآفرین و چابک باشند. خوشبختانه، بوروکراسی تنها راه سازماندهی فعالیتهای انسانی در مقیاس بزرگ نیست. در سرتاسر جهان، گروه کوچک اما روبهرشدی از پیشگامان پسابوروکراسی درحال اثبات این موضوعاند که میشود از مزایای بوروکراسی کنترل، ثبات رویه و هماهنگی بهره برد و درعینحال از معایب آن انعطافناپذیری، میانمایگی و بیاعتنایی دوری کرد. در کتاب سازمان انسانسالار، گری همل و میکله زانینی استدلالی پرشور و مبتنی بر دادهها برای از بین بردن بوروکراسی و جایگزینی آن با چیزی بهتر مطرح میکنند. همچنین دربارۀ اینکه چگونه ویژگیهای بوروکراسی نوآوری و مشارکت را تحلیل میبرد، چگونه برخی سازمانهای بدعتگذار هنجارهای بوروکراتیک را به چالش میکشند، چگونه هزینههای پنهان بوروکراسی در سازمانتان را محاسبه کنید؛ هفت اصل محوری سازمان انسانمحور چیست و… توضیح میدهند.