لو در خانهی مادربزرگش در اتاقی شریکی با مادرش زندگی میکند، و حالا جایی را میخواهد که بتواند گاهی از سروصدای خانوادهی فیلیپینی پرجمعیت ولی دوست داشتنیاش به آن پناه ببرد. لو عاشق کارگاه نجاریاش و پروژهی خلاقانه است، و حالا میخواهد روی زمینی که از پدرش به ارث برده برای خودش خانهای بسازد. ولی یکدفعه خبردار میشود که ممکن است زمین را از دست بدهد. او کمکم میفهمد نجات زمینش با ساختن خانه اصلاً کار راحتی نیست. ولی تسلیم نمیشود؛ رویایش کمکم شکل میگیرد و مفهوم عمیقتر خانه و خانواده را درک میکند.