((اداره)) برای بسیاری تداعی کنندهی گیرهای بیدلیل و بادلیل تاخیر در کارها، فشلی و ناکارآمدی، کاغذبازی، امضا گرفتنهای پر مکافات، کار راه نینداختن، فساد، نیاز شدید به آشنا و پارتی و … است و ((کارمند)) علاوه بر اینها تداعی کنندهی حوصله نداشتن، جواب سلام سرد و نامفهوم ((نمیشود)) بینشاطی، تکرار، اطاله، روزمرگی، رکود انگیزه، هدفهای دستنیافته و فراموششده، غباری بر آرزوهای بلند، پردهای خاک گرفته بر آرمانهای بزرگ، از بین رفتن هیجانها، دل مشغولیهای روزمره، ملال و بیرمقی، رنگ و نوری خفه و کمسو از گرایشات انسانی، نداشتن نو آوری، کندکاری، آزادی گرفتار در هشت صبح تا چهار بعداز ظهر و شنبه صبح تا پنجشنبه ظهر، استعدادهای شکوفا نشده، خلاقیتهای سرکوب شده، و در شهرهای بزرگ، ترافیک و دیر رسیدن و ناکافی بودن وقت و درآمد برای رسیدگی به خانواده و اخیرا نداشتن زندگی گرم و با نشاط و… است. گویا کارمندان، علاوه بر رعایت مقررات اداره، به سبک خاصی از زندگی نیز موظف شدهاند.