موکاسونگا در این اثر، از تبعید اجباری خانوادهاش از رواندا به بوروندی میگوید و با نثری ساده و نافذ، در حالی که لحظات تلخ تبعید و آوارگی را بازگو میکند، زیبایی و آرامش لحظات روزمره زندگی با عزیزانش را هم به تصویر میکشد. او با زبانی احساسی و شاعرانه، فاصله میان گذشته و حال را از میان برداشته و تجربههای فردی خود را به روایت رنج و مقاومت بدل کرده است.