آغاز قرن بیستم در فرهنگ روسیه دورهای پرتبوتاب از جستوجوهای خلاقانه، ظهور جریانهای نوین ادبی و شکلگیری گروهها و محافل هنری بود. تمام این تنوع هنری در یک مفهوم مشترک، یعنی «مدرنیسم»، خلاصه میشود. الکساندر بلوک با اشعارش که بازتابی از اصول زیباییشناختی سمبولیسم است؛ به رهبر معنوی این مکتب و الهامبخش بسیاری از شاعران سمبولیست تبدیل شد. اما این نبوغ از کجا نشئت گرفت؟ حوادث انقلاب اول روسیه و شروع جنگ جهانی اول، در 1914، نقطهٔ عطفی در روحیۀ بلوک و کلام روسی است. بهتدریج از سمبولیسم فاصله میگیرد، در حالی که اشعار اولیهاش سرشار از موسیقی و هارمونیهایی بود که نماد زیبایی و هماهنگی جهان بودند، پس از 19٠9، فضای شعری او دستخوش تحولی شگرف شد. جای این هارمونیها را صدای ناهماهنگ و پرشور کاکوفونیهای اجتماعی گرفت و در میان این آشوب، آهنگهای اندوه بار کولیوار سر بر آوردند که جان خواننده را میلرزاند.
این دگرگونی ژرف در جهانبینی و هنر بلوک، به واسطهٔ رخدادهای تلخ شخصی نیز تقویت شد؛ از جمله مرگ پدرش و فقدان فرزندِ نوزادِ همسرش، لیوبوف مندلیف. میراثی که پدر برای او به جا گذاشت، وضعیت مالی بلوک را بهبود بخشید و امکان سفر به خارج از کشور را برایش فراهم کرد. بلوک، در سفر خود به ایتالیا و خلق مجموعهٔ گلهای ایتالیایی، به این باور رسید که سمبولیسم دیگر پاسخی برای دغدغههای هنری و فکریاش ندارد. بلوک از شعر غنایی فاصله گرفت و توجه خود را به نمایشنامهنویسی و روزنامهنگاری معطوف کرد.