مارک ایی.پری (مؤلف کتاب)، گامهایش را شمرده برمیدارد. کار از بدیهیات آغاز میشود تا جایی که خوانندهی نسبتاً آشنا به موضوعات بازاریابی، در ابتدا اندکی احساس خستگی میکند. برای مثال در صفحهی 34 کتاب، از تد لویت میگوید: یک کسبوکار با مشتری و نیازهای وی آغاز میشود، نه با ثبت در ادارهی شرکتها، مادهی خام، یا مهارت در فروش. کسبوکار برای تأمین نیازهای مشتری، ابتدا رشد منفی خواهد داشت؛ یعنی تکمیل توان خودش برای رفع فیزیکی نیازهای مشتری. سپس دوباره به جلو میرود تا چیزهایی را ایجاد کند که تا بوسیلهی آنها این رضایت را تا اندازهای تأمین کند. در جایی دیگر، مارک ایی.پری از بلای دامنگیر در "مدیران بازاریابی" با عنوان "کوتهبینی بازاریابی" پردهبرداری میکند، آنجا که از تد لویت میگوید: "برداشت مدیریت از خودش نباید تولید محصولات باشد بلکه، بایستی فراهم کردن رضایت مشتری از منفعت ایجاد شده باشد. مدیر بایستی این تفکر (و تمامی مفاهیم و الزامات آن) را به تمامی زوایای سازمان ببرد". مارک ایی.پری میافزاید: در مورد این طرز فکر با مدیران اجرایی صحبت کنید، و خواهید دید که آنها همگی سرشان را به علامت تأیید تکان خواهند داد و با صدای رسا این دعای شما را "آمین" خواهند گفت، اما مطمئن باشید که اعمال آنها با این آرزوی قلبیشان متفاوت است. مسأله آنجا است که درک مشتری، کار شاق و پرزحمتی است. کار مارک ایی.پری از اینجا آغاز میشود که میگوید: مدیران اجرایی چگونه میتوانند از نوعی محصولگرایی که آنها را در برابر تغییرات منفعتهای مورد نیاز مشتریان کور میکند، دوری کنند؟ خودش نیز چنین پاسخ میدهد: به اعتقاد ما رویکرد وسیله - هدف به استراتژی بازاریابی میتواند به مدیران کمک کند تا بر جایی که باید، یعنی منفعتهای مشتری، متمرکز بمانند. فرایندی که برای تدوین استراتژی بازاریابی در این کتاب مورد توجه قرار گرفته است، با یک تحلیل دقیق از منفعتهایی که مشتریان در هنگام مصرف یا استفاده از محصولات در جستجوی آن هستند، آغاز میشود. توانایی انجام چنین تحلیلی مدیران را قادر میسازد تا: 1. تغییرات در نیازها و خواستههای مشتریان را شناسایی و پیشبینی کنند. 2. به این تغییرات واکنش مناسب نشان بدهند.