زنی از جنگ های دور و درازی بازگشته به کشورش و همچنان زخم های خودش و همه آنها را که به چشم دیده با خود حمل میکند. به ناگه خودش را روی صندلی و پشت میز وزارت کشوری میبیند که تا پیش از این در قبضه مردانی بوده که هیچ خدایی را بنده نبوده اند اور سولای پرده دری در چنین موقعیتی ایستاده و حق دارد به همه چیز و همه کس مشکوک باشد به خاصه اگر ماجرا، نشاندن یک زن بر منصب قدرتی مردانه باشد که تا پیش از این هیچ نبوده جز کارمندی دون پایه در سرزمینی سرد و خشک و خشن که خشونت مردانه در لایه لایه های تاریخ و اساطیر آن جاری است.
لیلیلا سیگوردوردا تیر رمان نویس ایسلندی، شهرتش را مدیون رمان های جنایی و سریال ها و فیلم هایی است که خودش یا دیگران از آثارش ساخته اند و این بار در «پرده دری» قهرمان زنش را به دل مناسبات قدرت حاکم برده و انبوهی ،ماجراجویی از قتل و آدم ربایی تا کودک آزاری و ... را به دل داستانش آورده و اخلاقیات حاکم برزندگی در جهان مدرن با همه مواهب و مصائبش را به
چالش میکشد.