انقلاب مشروطۀ ایران نخستین انقلاب دموکراسی خواهانه در جهان اسلام است و پس از تجربۀ ژاپن، مشروطۀ ایران نخستین نظام دموکراتیک در کشوری آسیایی بود که موقتاً به چیرگی استبداد پایان داد. مشروطه خواهان کوشیدند حکومت قانون را جانشین خودکامگی و نهادهای ملی و دموکراتیک را جانشین نهادهای استبدادی کنند. آنها آغازگرِ اصلاحات گستردۀ قضایی و آموزشی بودند و فرایند دینجداگری و عقلانیگری را سرعت بخشیدند. همچنین با تأسیس نهادهای مدنی، مانند انجمنهای ایالتی و ولایتی، هم تفکر دموکراسیخواهانه را بسط دادند و هم راهحل منطقی را برای تقویت حاکمیت ملی و مهار نیروهای گریز از مرکز یافتند.
این اثر کوشیده است انقلاب مشروطه را چونان تجربۀ زیستۀ ایرانیان در مواجهه با مدرنیته بنگرد و جایگاه و نقش این انقلاب را در آگاهی تاریخی مردم ایران بررسی کند. مواجهه با مدرنیته، تقدیر تاریخیِ انسان غیرغربی است و انقلاب مشروطیتِ ایران جزئی از این مواجهۀ ناگزیر است. تجربۀ مشروطه به عنوان انقلابی یکتا و جنبشی ناتمام، تنها بخشی از این مواجهۀ در جریان است؛از اینرو با اینتأکید در اثر مواجهیم که سخن گفتن از شکست مشروطه نادرست است؛ مشروطیت به مثابه مهم ترین نظریۀ دولت دموکراسی، فراتر از مشروطۀ سلطنتی، کوششی برای زیستن در افق مدرن و تحقق دموکراسی بود و از اینرو مشروطیت به عنوان تکاپو برای آزادی، تحولی در حال وقوع و زنده است.