«پنج روایت از یک مرد» زندگینامه داستانی شهیدی است کشتیگیر، به نام علیرضا خزایی. شهیدی که از بچگی زبر و زرنگ بود و درسخوان، بهطوری که یکسال زودتر از همسن وسالانش به مدرسه رفت و یکسال هم با جهش تحصیلی و عجله وارد دانشگاه شد.
قهرمان کشتی دانشجویان کشورشد اما این اتفاق چندان برای او خوب نبود؛ چون قهرمانیهای پیدرپی باعث شد، ساواک نسبت به او حساس شود. همین مسأله باعث شد بهرغمِ قبولی در رشته نیمه متمرکز پزشکی ارتش، مانع ورود او به دانشگاه شوند.