در طی هزار سال که از زندگی خیام میگذرد سخنـانی چندان ضدونقیض دربارهاش گفتـه شده که چهرهی واقعی او در هالهای از ابهام قرار گرفته و حتی حجابی شده است بر سیمای اصلی و دیدگاههای واقعی این حکیم پرآوازه. برخی از نظرات دربارهی وی چنـان محافظهکارانه است که گویی سخن از فقیهی متعبد در میـان است کـه سحرخیز بوده است و مولع زهد و پرهیز؛ جمعـی نیز او را چنان تصویر کردهاند کـه یادآور رندی لاابالی است کـه سری سودایی داشته، دفتر عقـل را بـه آب طربناک شسته و با آیت عشق سروکارش نبوده؛ گروهی نیز برای آنکه از این تضـاد رها شوند، چـارهی کار را در تفکیـک فردیت وی یافتند. پیداست کـه این نظـرات به گوش هـریک از طیفهای مقابل ثقیل میآمد، ولی حقیقت ایـن است که خیـام – چنانکه در این کتـاب شـرح شده- اندیشمندی بـوده کـه از دفتـر عقـل آیت عشق میخواند.