آدمی که روزها پس از روزها در زندان انفرادی مانده و خواهد ماند چه تجربهای را از سر گذرانده و زمانها و مکان برای او چه معنایی دارند؟ آدمی که بهخاطر دفاع از آزادی محبوس است، زمان و مکان را چطور میبیند و فهم میکند؟ غیر از این است که قدرت تمام تواناش را به کار برده و میبرد تا به مبارزان همیشه حاضر در سنگرهای آزادی بفهماند که باید سنگرها را ترک کرده و تسلیم همهی آن صحنهپردازیهایی شوند که برپا کرده است؟ آدمی که میتواند بخشی از نیروی فاشیسم باشد، ولی به دروغ پشت کرده و سمتی میایستد که سرانجامش روزها و ماهها و سالها زندان انفرادی و شکنجه و سرحدات شقاوت است، چطور؟ آلبی ساکس وکیل سفید پوستی که در آفریقای جنوبی زیر سلطهی رژیم آپارتاید، برای ایستادن سمت حقیقت و دفاع از آزادی پشت میلههای انفرادی تا مرزهای جنون و ویرانی پیش رفت، یکی از نمونهترین نامهای تاریخ است برای یادآوری و تکرار اهمیتِ ایستادن بر سرایدههای رهاییبخش. دیوید ادگار، نمایشنامهنویس شهیر انگلیسی، در "یادداشتهای روزانه آلبی ساکس در زندان"، روایتهای این وکیل مبارز و آزادیخواه از زندانهای آپارتاید را پیش رو گذاشته و یکی از تکاندهندهترین متنهای نمایشی سدهی بیستم را نوشته است. نمایشنامهای در دو پرده و بیستوهشت صحنه، روایت تابآوری یکی از آنها که هنوزامید داشت از پس همهی ناامیدیها.