این داستان که یکی از داستانهای زیبا و فلسفی شاهنامه است که پیرایه یغمایی بازپردازی و سادهنویسی کرده و تصویرگری آن را آرزو امیدبخش انجام داده.
پیرایه یغمایی دربارهی بازپردازی این داستان میگوید:«این داستان کاملاً نمادین است و در ساختار زیربنایی خود تمثیلهای بسیار دارد و ازجمله داستانهایی است که رگههای فلسفی آن کمتر شناخته شده. داستان از نظر تاریخی و جغرافیایی ما ارزش بسیار دارد، چون در کرمان و شهر کجاران و ارگبم اتفاق میافتد و افزون بر آن به فرهنگ اجتماعی ما در آن زمان اشاره دارد و نشانگر نقش پربار زنان و دختران در آن روزگاران دور و دیر است.»
در مجموع میتوان گفت که در این داستان افسانه، حقیقت، تاریخ و اسطوره با هم آمیختهاند و پیرایه یغمایی دلیل جذب شدن و پرداختن به این داستان را همین تناقضها و شگفتیهای آن میداند.