برخی دوگانگی های تئوریک مکتب اتریش , نظیر دولت-بازار و نظم خودجوش-نظم مصنوع با توجه به روندهای تاریخی توجیه نمیشود؛ بازار خودانگیخته ریشه در مبادلات داوطلبانه افراد ندارد و نظم های خودجوش نیز, ماهیت متفاوتی نسبت به نظم های دستوری ندارند. مقوله "قدرت" که ساختار روابط بین افراد را ایجاد میکند, تمامی ابعاد معنادهی بشری را در بر میگیرد. این مسائل از آنجایی اهمیت دوچندان پیدا میکند که وقتی بازار در برابر سنت ها قرار میگیرد مشکلات موجود در میان حامیان بازار خودانگیخته دو چندان میشود. همچنین نظریه سرمایه مکتب اتریشی قائم به این گزاره است که چرخه های کسب و کار صرفا بر اثر مداخلات پولی دولت ایجاد میشود ؛ در حالی که عوامل درون زای تعادل گریز و انبساط های پولی غیرتورمی , درستی آن را متزلزل میکند.