میگویند اگر در نیمهی تابستان یک شب در فرودگاهی متروک فشفشه روشن کنی روح زنی که جان خودش را گرفته ظاهر میشود. سه نوجوان که در مدرسههای مختلفی درس میخوانند و به افسانههای محلی علاقه دارند در شبی سرنوشت ساز دور هم جمع میشوندتا با روح تابستان ملاقات کنند. ریو، آئویی و تومویا در پی پیدا کردن معنا و هدف زندگی هستند. آیا روح تابستان میتواند به آنها کمک کند تا قدر زندگی و روزهای خوش جوانی را بدانند؟