در روزگار قحطی سگی در خندق تهران زاییده می شود که نامیراست و همین سگ شاهد آزمایشی است عجیب و بدیع مردی سیاه پوش در زیرزمین یکی از اولین دواخانه های تهران رازی شگرف را با پادو یتیمی در میان می گذارد رازی خون آلود و آغشته به بوی گوگرد.