از وقتی موهای پنهلوپ یکشبه به رنگ سرخ درخشان درآمده، به قدرتهای جادویی نیز دست یافته است. او میتواند ذهنخوانی کند، با جاده حرف بزند و حتی پرواز کند. وقتی یک روز دعوتنامهای برای شرکت در یک کمپ آموزشی جادو به دست او و دوستش جینا میرسد، هردو خیلی خوشحال میشوند و برای این سفر برنامهریزی میکنند. اما کمی قبل از حرکت خبر میرسد، که آنها اجازهی شرکت در کمپ را ندارند. پنهلوپ و جینا این ممنوعیت را تحمل نمیکنند و نقشهی جسورانهای میکشند…