ماری دیدیه، نویسندهی این کتاب، پزشک است. در درمانگاههای مختلف و در شهرهای گوناگون، ازجمله الجزیره و تولوز طبابت کرده؛ اما روانشناسی رشتهی مورد علاقهاش است، به همین دلیل هم به جستوجو و تحقیق دربارهی کسی میپردازد که سنگ بنای دانش روانشناسی امروز است. آدمی معمولی، گمنام، شاگرددباغی بیسواد که لابهلای صفحههای تاریخ گم شده و ناشناس مانده است. ماری دیدیه در مطالعههایش به نام او برمیخورد، این شخص نه پزشک است، نه روانشناس؛ بلکه دستیار دکتری است که نامش در تاریخ آمده؛ ولی از او هیچ اثر و نشانی باقی نیست. سرگذشتش به اندازهی مؤسسهها، بیمارستانها و تیمارستانهای کهنهی پاریس قدیمی است. مطالعهی سرگذشت حیرتآورش، نویسنده را به شگفتی وامیدارد و از بیانصافیای که در برابر زحماتی که کشیده و دربارهاش روا داشتهاند، آشفته میشود. بنابراین درصدد برمیآید او را از زیر خاکستر فراموشی بیرون بکشد، به مردمان این زمان معرفی میکند تا اگر ارزش و احترامی برایش قائل نمیشوند، دستکم بدانند چه تلاشهایی کرده و زندگیاش را به چه کارهای انسانیای اختصاص داده که امروز مورد قبول همهی روانشناسان و روانکاوان است.