گوانگجو، مِی ۱۹۸۰. شهر در خون و وحشت فرومیغلتد. اما اعمال انسانیِ هان کانگ فقط بازگویی فاجعهای تاریخی نیست؛ کالبدشکافی تکاندهندهای است از معنای انسان بودن در بزنگاه بیرحمی مطلق. این رمان، با چندصدایی نوآورانه و عبور از زمان، تکههای خردشدۀ یک فاجعه را از زبان شاهدان، قربانیان و بازماندگان روایت میکند؛ روایتهایی تلخ و تکاندهنده. هان کانگ بیپرده به قلب تاریکی میزند، اما نگاهش هرگز از نور مقاومت و کرامت انسانی برگردانده نمیشود. او لایههای پنهان خشونت دولتی و پاسخهای متنوع انسان به مرگ بیرحمانه را میکاود؛ از مقاومت قهرمانانه تا فروپاشی درونی. این اثر، هم یادمانی مختص جانباختگان است و هم کاوشی عمیق درباب حافظه، تروما و پژواکهای بیپایان گذشته در زمان حال.