قهرمان خسیس مردی است هارپاگوننام و «در تمام آثار مولییر قیافهای که به اندازۀ قیافۀ این مرد خسیس زنده و جاندار و هولانگیز باشد وجود ندارد
و با آنکه در هر سطر و هر جملۀ این نمایشنامه کاملاً محسوس است که سر تا پای مولییر در مقابل خست و لئامت هارپاگون از یک حس تنفر و انزجار آمیخته با ترحم میلرزد،
با اینهمه وی مغلوب احساسات خود نگردیده و موجودی چنان حقیقی و واقعی آفریده که بدن انسان از دیدن آن به لرزش درمیآید
و معلوم میگردد که دست توانای مولییر چگونه به کمدی جنبۀ درام داده است.
وقتی پرده میافتد انسان باز مدتی خود را در مقابل هارپاگون خسیس و مال دوست میبیند که اسیر سر پنجۀ لئامت است
و این صفت زشت و پلید را تا به سرحد جنون رسانده است.
انسان در عین حال که از ملاحظه و تماشای چنین موجودی مانند اشخاص عصبانیمزاج قاهقاه میخندد،
در باطنْ خود را دستخوش پریشانی و تشویش و وحشت درونی میبیند.»