جکلین پاول که خود مبتلا به کمتوجهی-بیشفعالی است، بهجای ارائهی «راهحلهای معجزهآسا»، اعتراف میکند که نظمیافتن برای مغزِ بیمار مبتلا به کمتوجهی-بیشفعالی مانند «مسواکزدن با دست مخالف» است: ممکن، اما همیشه سخت. او با ترکیب تجربههای شخصی (مثل فراموشکردن قبضها یا غرقشدن در آشفتگی) و تکنیکهای آزمایششده (مثل سیستمهای ساده و انعطافپذیر)، نشان میدهد که سازماندهی یک فرایند مداوم است، نه یک مقصد. این کتاب برای کسانی نوشته شده که خستهاند از شنیدن «کافی است بیشتر تلاش کنی!» و بهدنبال راهکارهایی هستند که با مغزشان بهطور مؤثری کار کنند. جکلین پاول نویسنده و وبلاگنویس، تلاش میکند در وبلاگش به افرادی که مبتلا به اختلال بیشفعالی-کمتوجهی هستند، آگاهیببخشد. او تحصیلاتش را در رشتهی نویسندگی خلاق و حقوق گذرانده، اما مسیر حرفهایاش تحتتأثیر چالشهای کمتوجهی-بیشفعالی قرار گرفت: ازجمله تقلا برای مدیریت زمان، تمرکز و وظایف روزمره. تجربیات شخصیاش او را بهسمت تحقیق و نوشتن دربارهی مدیریت عملی این اختلال سوق داد.