«بندهی خدا» رمانیست تاریک، تکاندهنده و درخشان از کورمک مککارتی، نویسندهی بزرگ آمریکایی، که با ترجمهی شاهین نعمتی توسط نشر ثالث منتشر شده است. این کتاب، همچون دیگر آثار مککارتی، سفریست در ژرفای روان انسان، جایی که مرز میان جنون و واقعیت، میان انسانبودن و سقوط در حیوانیترین سطوح وجود، کمکم رنگ میبازد. قهرمان داستان، لِستر بالارد، مردی راندهشده و شکستهحال است؛ فردی که در تنهایی و طردشدگی، آرامآرام از چارچوبهای اخلاقی و انسانی فاصله میگیرد. لستر نه یک ضدقهرمان معمولی، بلکه تمثیلیست از آدمی بیپناه در برابر نیروهای کور طبیعت و جامعه. رمان در فضایی خفقانآور و بهغایت سرد و بیرحم پیش میرود؛ تصویری شاعرانه و خشونتبار از انزوا، فقر و جنایت. زبان مککارتی، خشک، مینیمال و پر از سکوتهای معنادار است؛ بدون نشانهگذاریهای مرسوم، بدون شفقت. در این روایت بیپیرایه، خدا هست، اما خاموش؛ انسان هست، اما فراموششده؛ و لستر، تنهاست، در جهانی که دیگر نه نجات میدهد، نه قضاوت میکند. تنها رها میکند. «بندهی خدا» نه فقط داستانیست از یک انسان در حال فروپاشی، بلکه تمثیلیست از همهی ما، وقتی که نور معنا در زندگیمان خاموش میشود و سایههای درون، آرام و بیصدا ما را میبلعند.