رمانی تکاندهنده و چندلایه از زندگی استلا، زنی خدمتکار که هفت سال از عمرش را صرف نظافت و مراقبت از دختر خانوادهای ثروتمند میکند درحالیکه خود در انزوا و تحقیر روزگار میگذراند. این رمان با مرگ مرموز دختر خانواده آغاز میشود و حالا استلا سالهای خشم و سکوت خود را روایت میکند؛ روزهای تکراری، نگاههای تحقیرآمیز. نویسنده با نثری هنرمندانه، خشم خاموش استلا را در قالب اعتراف به تصویر میکشد، گویی او در چرخهای بیپایان از فراموشی و بهرهکشی اسیر است. این اثر بیعدالتیهای پنهان در روابط طبقاتی و فراموششدگی انسانهایی را نشان میدهد که بهمثابه ابزار در حاشیهی زندگی دیگران محو شدهاند. اوجگیری تدریجی و پایان ویرانگرش، خواننده را با پرسشهایی عمیق دربارهی قدرت، گناه و سکوت رها میکند.