در بحبوحهی جنگ جهانی دوم، اخباری مبنی بر بمباران شهر درسدن به گوش میرسد. مادر لیزی که نگهبان باغوحش است، مدیر باغوحش را متقاعد میکند که اجازه دهد از مارلین، فیل جوانی که لیزی و برادر کوچکترش، کارل، آن را خیلی دوست دارند، در باغشان نگهداری کند. بیشتر خانههای شهر بر اثر بمباران ویران میشوند، بنابراین خانوادهی لیزی و مارلین چارهای ندارند جز اینکه همراه با هزاران نفر دیگر در سوز و سرمای زمستان از شهر فرار کنند؛ اما چگونه میتوانند با دیگران از آن منطقه دور شوند و خود را از سربازان روسی که لحظهبهلحظه نزدیکتر میشوند در امان نگه دارند... آنهم با یک فیل که همراهشان است؟