پژوهشهای علوم اعصاب در دهههای اخیر حجم چشمگیری از اطلاعات تازه دربارهی مفهوم عشق در اختیار ما گذاشته است. جدیدترین دیدگاهها، عشق را حاصل فرایندها و کارکردهای شیمیایی مغز میدانند. نویسندهی این کتاب با درایتی تحسینبرانگیز، این یافتههای نوین را گرد آورده و سپس به چالش کشیده است؛ چالشی دربارهی امکانپذیری، اخلاقیبودن و ارزشمندبودنِ مصرف داروهای تقویتکنندهی عشق. خواننده در این مسیر با دیدگاههای گوناگون روبهرو میشود و در پایان، فرصتی مییابد تا در پرتوِ این مباحث، دیدگاه شخصی خود را دربارهی عشق و آیندهی آن شکل دهد. فرناز موسوی، استادیار دانشکدهی روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی، فوقتخصص روانپزشکی کودک و نوجوان عشقی که امروز میشناسیم، میراثی از دوران پلیستوسن است؛ روزگاری که عمرها کوتاه بود و لاجرم عشقها هم کوتاه… اما ساختار همان عشقهای کهن هنوز در ما مانده است؛ چراکه تکامل آهستهگام است و تغییراتش هزاران سال به درازا میکشد. اگر روزگاری نسخههایی برای نرمکردن دلِ معشوق، بازگشت یار یا دوام عشق را رمالان و کفبینان میپیچیدند، امروز دانشمندان از «داروهای عشقافزا» سخن میگویند؛ همانطور که برای کنترل قند و فشار خون، دارو میخوریم، شاید برای تقویت پیوندهای عاطفی نیز به دارو نیاز داشته باشیم. بااینهمه، این کتاب نشان میدهد مصرف چنین داروهایی بدون بررسی پرسشهای اخلاقی، ممکن نیست. نویسنده با ظرافت میکوشد راهی مسئولانه میان «جادوی عشق» و «جادوی علم» بیابد و از این رهگذر، چشماندازی تازه پیشِروی ما بگذارد. خواندن این کتاب فرصتی است برای بازاندیشی در رابطههای امروزمان و یافتن راههایی نو برای معنا بخشیدن به عشق در زندگیِ مدرن